- اختراع کردن
- نو آفریدن، دروغ پرداختن، از خود در آوری چیزی نو و بی سابقه ساختن چیزی تازه پدید آوردن ابداع کردن، دروغ پردازی کردن و از خود چیزی به ناروا ساختن
معنی اختراع کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- اختراع کردن
- Devise, Invent
- اختراع کردن
- разрабатывать , изобретать
- اختراع کردن
- entwerfen, erfinden
- اختراع کردن
- розробляти , винаходити
- اختراع کردن
- wymyślać, wynajdować
- اختراع کردن
- 设计 , 发明
- اختراع کردن
- criar, inventar
- اختراع کردن
- ideare, inventare
- اختراع کردن
- idear, inventar
- اختراع کردن
- concevoir, inventer
- اختراع کردن
- ontwerpen, uitvinden
- اختراع کردن
- ประดิษฐ์
- اختراع کردن
- merancang, menemukan
- اختراع کردن
- سارقٌ , خلافٌ
- اختراع کردن
- आविष्कार करना
- اختراع کردن
- להמציא
- اختراع کردن
- tasarlamak, icat etmek
- اختراع کردن
- kuunda, inventa
- اختراع کردن
- আবিষ্কার করা
- اختراع کردن
- ایجاد کرنا , اختراع کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خریدن، باز خریدن، خریداری خرید، فروش فروخت
گرد آمدن انجمن کردن فراهم آمدن انجمن کردن با گروهی در یکجا گرد آمدن
گزیدن، برگزیدن
گل گفتن و گل شنیدن گفت و گو
اکتفا کردن بسنده کردن قناعت کردن
آزمودن آزمایش کردن آزمودن آزمایش کردن امتحان کردن
یاشتن سناییدن فرنامیدن نواختن کسی یا چیزی را گرامی و بزرگ داشتن
پرهیز کردن ورتیشیدن پرهیز کردن اجتناب کردن
در گوش گذاشتن اگر سعادت دو جهانی می خواهید اینسخن در گوش گذارید (کلیله و دمنه) گوش فرا دادن شنیدن گوش فرا دادن شنودن اصغاء کردن
خستو شدن
خودداری کردن
باز ایستادن، خودداری کردن